ازدیاد ایمان مایه آرامش قلب است
عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی ملایر با اشاره به تفسیر سوره فتح براساس تفسیر تسنیم آیتالله جواد آملی گفت: خدای حکیم با نزول سکینه، ثبات و آرامش را در دلهای مؤمنان ایجاد کرد تا با آن ایمان پیش از نزول سکینه، بیشتر و کاملتر شود، اموری همچون انزال سکینه و تلاوت آیات در افزایش ایمان و ارتکاب گناهان در فزونی پلیدی اثر مستقیم دارند.

«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَنًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا(۴) لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا(۵) وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مصِیرًا(۶) وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا(۷)»
از منظر تفسیر تسنیم خدای متعال آرامش ایمانی را که لازم مرتبهای از مراتب روح است در دلهای مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی که پیش از نزول آن داشتند بیشتر و کاملتر شود «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَنًا مَعَ إِیمَانِهِمْ»؛ با توجه به این نکته هر چند مورد نزول آیه نخست جریان فتح است، پیام آیه مطلق است و هرگونه آرامش در برابر اضطراب را شامل میشود؛ خواه مربوط به امور نظامی باشد که مورد نزول این آیات است یا امور سیاسی و اجتماعی و عقیدتی. پس آرامش و ثبات و اطمینان نفس به عقایدی را که دل به آنها ایمان آورده بود نیز دربرمیگیرد.
آیتالله جوادی آملی معتقد است علت نزول آرامش افزودن ایمان بر ایمان پیشین مؤمنان است. «سکینه» یاد شده در آیه نخست، با روح ایمانی که در آیه «وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» آمده منطبق است، پس اقوال گوناگونی که برخی مفسران درباره معنای سکینه یاد کردهاند، باید به تحلیل یادشده بازگردند.
مراد از انزال سکینه در دلهای مؤمنان، آفرینش آن پس از نبودنش است، چنانکه قرآن کریم در آیات بسیاری، آفرینش و ایجاد را «انزال» میخواند. از نگاه قرآن کریم، خدای متعال از درون قلبهای مؤمنان آگاه است، از اینرو آرامش را بر آنان فرو فرستاد و پیروزی نزدیکی را نیز بهره آنها کرد.
گرچه گروهی در مدینه منافقانه به سر میبردند، بیشتر مؤمنان آن شهر با آرامشی که خدا در دلهایشان فرو فرستاده بود پیامبر اکرم(ص) را در فتح حدیبیه و مکه یاری کردند و از سویی، خدا دلهای دشمنان را با ترس لرزاند «وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» پس انزال آرامش در دلهای مؤمنان و افکندن ترس در قلوب کافران، زمینه ساز پیروزی مسلمانان شد. البته این امید و آرامش ماندگار است.
از نشانههای اثرگذاری ذات اقدس الهی از راه دادن آرامش به دلهای مؤمنان یا ایجاد ترس در قلوب مخالفان آن است که برخی در دوران جنگ تحمیلی و هنگام بمباران مناطق مسکونی بسیار آرام؛ اما گروهی ترسان و ناآرام بودند.
آیتالله جوادی آملی در ادامه تقسیر این قسمت از آیات، مراد از ازدیاد ایمان را شدت یافتن آن بیان میکند، چراکه ایمان به هر چیزی، علم به آن چیز به همراه التزام قلبی است، بهگونهای که آثارش در عمل ظاهر شود و از آنجا که هر یک از علم و التزام یاد شده، شدت و ضعف میپذیرد، ایمان نیز فزونی و کاستی میپذیرد. بنابراین، خدای حکیم با نزول سکینه، ثبات و آرامش را در دلهای مؤمنان ایجاد کرد تا با آن ایمان پیش از نزول سکینه، بیشتر و کاملتر شود.
بر پایه آیات قرآن کریم ایمان درجاتی دارد که شامل درجات پایین که بهصورت وصفی زاید و عارضی است چنانکه با «لام» (لهم) میفرماید برای مؤمنان نزدپروردگارشان درجاتی است «لَهُم دَرَجتُ عِندَ رَبِّهِم»، درجات برتر که یعنی آنان خودشان درجهاند «هُم دَرَجَتُ عِندَ اللهِ... .»
گفتنی است که تلاوت آیات الهی و کارهای نیک، زیادت ایمان را در پی دارند «إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِم ءَایَتُهُ زَادَتْهُم ایماناً؛ و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان میافزاید»(انفال/ ۲)، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصَّلِحُ یَرفَعُهُ؛ حقایق پاک بهسوی او بالا میرود و عمل شایسته آن را بالا میبرد»(فاطر/ ۱۰)، و گناهان نیز مایه فزونی بیماری دل و پلیدی انساناند «فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضًا فَرَادَتْهُم رِجْسًا إِلَى رجسهم؛ و اما کسانى که دلهاشان بیمارى نفاق است، پلیدىاى را به پلیدىشان افزود و مردند در حالى که کافر بودند»(توبه/ ۱۲۵)، بنابراین اموری همچون انزال سکینه و تلاوت آیات در افزایش ایمان و ارتکاب گناهان در فزونی پلیدی اثر مستقیم دارند.
آیتالله جوادی آملی در ادامه تفسیر بیان میکند که همه نظام تکوین و آسمانها و زمین سربازان خدایند «الله جُنودُ السَّموت و الأرض» پس آنچه در دلها میگذرد نیز سپاه و لشکر الهی است، بر این اساس، صلح حدیبیه با همکاری همه هستی رخ داد و در پی آن مکه فتح شد و خدا مسلمانان اندک را پیروز و مشرکان به ظاهر نیرومند مکه را خوار کرد.
فرشتگان که مبادی قریب آرامشاند، آن را در دلهای مؤمنان جای دادند؛ وگرنه تنها از راه نظامی چنین پیروزیای رخ نمیداد. به فرموده امیرمؤمنان علی(ع) اعضا و جوارح انسانها نیز سربازان و سپاه خدایند «أعضاؤکم شهوده و جوارحکم جنوده...»؛ پس خدای حکیم با زبان دست و دیگر اعضای بیراهه رونده او را خوار میکند، چنان که با سخن، دست پا و ... هر که را بخواهد، یاری و آبرومند میکند. خدای سبحان به هر چیزی آگاه است و کارهایش براساس حکمت است «و کانَ اللهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» و هرگز کار غیر حکیمانه نمیکند.
به فرموده امام سجاد(ع) هیچ ارادهای توان ندارد که حکمت او را تغییر دهد «یَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِل» یعنی هر کسی با توسل به وسیلهای بخواهد که بر خلاف حکمت کاری انجام دهد شدنی نیست، زیرا حکمت فعلی است که بهطور ضرورت از خدا صادر میشود، پس کارهای او عالمانه و حکیمانه است.
صاحب تفسیر تسنیم با بیان برکات فتح مکه معتقد است که از دیگر برکات و نتایج پسین فتح آن است که خدا مردان و زنان مؤمن را جاودانه به بهشتهایی در میآورد که زیر آنها جویها رواناند «لیدخل المُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجرى مِن تَحْتِهَا الأنهر خلدین فیها»؛ از برکات دیگر فتح این است که خدا لغزش این گروه از مؤمنان را میپوشاند و زمینه بخشایش گناهانشان را فراهم میکند «و یُکَفِّرَ عَنْهُم سَیِّئَاتِهِم» و این نزد خدا، پیروزی بزرگی است «وکانَ ذَلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا.»
این دسته از مردان و زنان مؤمن در فتح مکه با جان، مال و فکر خود، آن حضرت را یاری کردند و به فتح مکه دست یافتند و مردان با حضور در جبهه و زنان با خانهداری تربیت فرزندان شایسته و تشویق مردان به جبهه رفتن از کامیابی بزرگی برخوردار شدند.
خلاصه خدا به مؤمنان و مؤمنات چندین برکت داد؛ انزال سکینه بر دلها، ازدیاد ایمان و وارد شدن در باغهای بهشتی، بخشایش گناهان و کامیابی بزرگ. گفتنی است که تکفیر با مغفرت تفاوت دارد تکفیر گناهان پوشاندن آنهاست که زمینه غفران را فراهم میکند؛ اما اساس مغفرت بخشودن گناهان است.
از منظر آیتالله جوادی آملی، انزال آرامش در دلهای مؤمنان دیگر برکات بر مؤمنان، برای منافقان و مشرکان، نقمت و کیفر دادن آنهاست؛ یعنی مردان و زنان منافقی که در صلح حدیبیه، جنگ احد و ...کارشکنی میکردند به کیفر الهی گرفتار شدند «وَیُعَذِّبَ المُنفِقِینَ و المنافقات» همچنین خدا مشرکانی را که ایمان نیاوردند و ضد اسلام توطئه کردند و به خدا بدگمان بودند، کیفر داد «و المُشرکین و المُشرِکاتِ الظَّانین بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوء» ناگواری روزگار بر آنها باد «عَلَیهِم دائرة السوء» و خدای عزیز خشم، لعنت، کیفر دوزخ و فرجامی شوم را برای آنها آماده کرده است «وغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا» آنهایی که در برابر مؤمنان ایستادند و حاضر به کمک آنها نشدند مشمول عذاب الهی قرار میگیرند.
از این منظر قرآن کریم برای تبیین توانایی خدای عزیز و حکیم بر کیفر دادن منافقان و مشرکان، دوباره اصل توحید و همراهی همه هستی با خدا را بازگو میکند که آسمانها و زمین سپاه و ستاد اویند «و اللهِ جُنودُ السَّمواتِ والأَرضِ.» همانگونه که خدای دانا و حکیم از هر راهی مؤمنان راستین را یاری میکند با هر وسیلهای منافقان و مشرکان را نیز خوار میکند.
هیچ چیزی در جهان مستقل و از تدبیر ذات اقدس الهی بیرون نیست و انسان تا در راه راست قدم بر میدارد سربازان الهی همواره همراه او و همه هستی یاور اویند؛ اما اگرخدای ناکرده به کجراهه برود همه آسمانها و زمین میتوانند دامنگیر او شوند.
جمله «والله جُنودُ السَّموت والارض» هم برای تأیید مؤمنانی بهکار رفته که آرامش بر دلهایشان نازل شده هم برای گرفتار شدن منافقان و مشرکانی که به کیفر دوزخ معذباند. از آنجا که این آیه تهدید و انذار منافقان و مشرکان است صفت عزت و نفوذ ناپذیری برای خدا یاد شده است «و کانَ اللهُ عَزِیزًا حَکِیمًا.»
بر اساس آیه «و ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللهِ إِلَّا وهُم مُشْرِکُونَ» بیشتر مؤمنان عادی به شرک رقیقی گرفتارند و ضعف ایمانشان از وجود چنین شرکی است؛ اما مؤمنان راستین با ایمانی نیرومند از شرک دورند و «لا إله إلا الله» همه هویت آنها را تأمین کرده و هیچ کمبودی ندارند، تا شرک آن را اداره کند. براساس اندیشه توحیدی هر نعمتی را باید از خدا دانست «و ما بکم مِن نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ» و نیکوکار، مظهر احسان الهی است؛ اگر متنعم مظهر احسان خدا را پاس ندارد ولی نعمت خود را سپاس نگفته است.
نظر دهید