غریبانه؛اما عاشقانه
مسیر هجرت امام رضا(ع) مسیری پر از غربت و بیمهری بود و بسیاری از مردم با مقام و منزلت امام(ع) آشنایی نداشتند، اما بعدها، با درک جایگاه والای ایشان، فهمیدند که این سفر، بذرهای تشیع را در آن منطقه کاشته است، این سفر، با وجود اکراه ظاهری، سفری عاشقانه و پر از خیر و برکت بود که آیندگانی همچون ما و شما از آن بهرهمند هستیم

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، دکتر محسن دیمه کارگراب، رئیس و عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد در یادداشتی برگزفته از نشست مجازی با عنوان غریبانه؛ اما عاشقانه بیان کرد: در آستانه سالروز ولادت با سعادت حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، مروری بر دوران امامت ایشان و چالشهای آن، بهویژه مسئله ولایتعهدی، ضروری به نظر میرسد. دهه سوم قرن دوم هجری، دوران پرآشوبی در تاریخ اسلام بود که با اختلافات سیاسی و مذهبی گوناگونی همراه بود.
پس از درگذشت هارون الرشید، خلیفه عباسی، بر سر جانشینی او بین دو پسرش، امین و مأمون، اختلافاتی بروز کرد. مأمون که در خراسان مستقر بود، به دلیل نزدیکی به ایرانیان و بهرهمندی از حمایت آنان، به ویژه در خراسان، موقعیت بهتری داشت و این دوران مصادف بود با قیامهای متعدد علویان و شیعیان که به دلیل ظلم و جور خلفای عباسی به ستوه آمده بودند که این قیامها، حکومت عباسی را با چالشهای جدی مواجه کرده بود.
خلافت عباسی که با سیاستهای فریبکارانه و بهرهگیری از ظرفیت خاندان اهل بیت(ع) در سال ۱۳۲ هجری قمری به قدرت رسیده بود، هرگونه مخالفت با سیاستهای خود را به شدت سرکوب میکرد و در چنین فضایی، پس از مرگ هارون الرشید، پیکر او در توسِ خراسان، در خانه حمید بن قحطبه به خاک سپرده شد.
در دوران خلافت مأمون، وی با هدف تثبیت قدرت خود و بهرهبرداری سیاسی از جایگاه امام رضا(ع)، ایشان را به اجبار از مدینه به خراسان آورد و مأمون با پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع) در صدد بود تا از این طریق، هم قیامهای علویان را مهار کند و هم مشروعیت حکومت خود را افزایش دهد.
امام رضا(ع) با اکراه این پیشنهاد را پذیرفتند، زیرا میدانستند که هدف مأمون، خیرخواهی نیست، بلکه صرفاً استفاده ابزاری از ایشان است. هجرت اجباری امام رضا(ع) از مدینه به مرو، با استقبال و حمایت گسترده شیعیان همراه بود، اما در عین حال، با مخالفت و سرکوب شدید عباسیان نیز مواجه شد.
پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(ع)، تصمیمی حکیمانه و در راستای حفظ مصالح اسلام و شیعیان بود و این اقدام، اگرچه در ظاهر به نفع حکومت عباسی به نظر میرسید، اما در باطن، فرصتی برای گسترش معارف اهل بیت(ع) و تقویت پایگاههای مردمی تشیع فراهم کرد.
امام رضا(ع) در دوران ولایتعهدی، با چالشها و سختیهای فراوانی مواجه بودند، دوری از وطن، غربت، فشارهای سیاسی و مذهبی عباسیان و نیز تهمتها و اتهاماتی که از سوی مخالفان و بدخواهان به ایشان وارد میشد، از جمله این چالشها بودند.
یکی از مهمترین این چالشها، مسئله فرزند نداشتن امام رضا(ع) تا سنین بالا بود و این موضوع، دستاویزی برای برخی از مخالفان و واقفیه شده بود تا به ایشان تهمت زده و در امامت ایشان تردید ایجاد کنند، اما با ولادت حضرت جواد الائمه(ع) در اواخر عمر امام رضا(ع) این توطئهها خنثی شد.
امام رضا(ع) با درایت و تدبیر، تمام تلاش خود را برای حفظ و حراست از جان امام جواد(ع) به کار بستند، ایشان میدانستند که امام جواد(ع) امام بعدی و استمرار دهنده راه امامت است، بنابراین، از هیچ تلاشی برای محافظت از ایشان دریغ نکردند.
مسیر هجرت امام رضا(ع) مسیری پر از غربت و بیمهری بود و بسیاری از مردم با مقام و منزلت امام(ع) آشنایی نداشتند، اما بعدها، با درک جایگاه والای ایشان، فهمیدند که این سفر، بذرهای تشیع را در آن منطقه کاشته است، این سفر، با وجود اکراه ظاهری، سفری عاشقانه و پر از خیر و برکت بود که آیندگانی همچون ما و شما از آن بهرهمند هستیم و این هجرت تاریخی، به تعبیری، ارمغانی ارزشمند برای جهان تشیع به همراه داشت.
هنگامی که امام رضا(ع) به نیشابور رسیدند، با استقبال باشکوه و بینظیری مواجه شدند، حاکم نیشابوری نقل میکند که هزاران نفر از بزرگان و مردم شهر به استقبال ایشان آمدند و امام(ع) که در محمل قرار داشتند، سر خود را بیرون آوردند و خود را به مردم نشان دادند و مورد عزت و احترام فراوان قرار گرفتند.
حدیث سلسلة الذهب
علامه مجلسی(ره) نیز این اتفاق تاریخی را نقل کرده و از آن به عنوان رویدادی بسیار تأثیرگذار یاد میکنند. مردم با دیدن چهره تابناک و ملکوتی امام رضا(ع) تحت تأثیر قرار گرفتند و در این هنگام، امام(ع) حدیث «لا إله إلا الله» را از پیامبر اکرم(ص) تا خودشان بیان فرمودند و این مسیر را به عنو شاخص و طلایی معرفی کردند.
امام رضا(ع) فرمودند: «توحید من حصنی، فمن دخل حصنی أمن من عذابی» (توحید دژ محکم من است، هر کس وارد این دژ شود، از عذاب من در امان است). سپس افزودند: «بشروطها و أنا من شروطها» (البته با شروطی، و من از شروط آن هستم).
این حدیث، که به «سلسلة الذهب» (زنجیره طلا) مشهور است، نشان میدهد که اعتقاد به امام رضا(ع) و قبل از ایشان، اعتقاد به اهل بیت(ع) از شروط نجات و سعادت اخروی است و توحید بدون اعتقاد به اهل بیت(ع) ضمانتی برای سعادت اخروی ندارد.
تفسیر سفر و پذیرش تقدیر الهی
سفر امام رضا(ع) سفری پر از قدرت و عظمت بود، این سفر، تجلیگاه «راضیة مرضیة» (خشنود و مورد خشنودی) بود و نشان میداد که امام(ع) با رضایت کامل، مسیر هجرت را پذیرفتهاند. در کتاب کافی آمده است که لوحهای نوشته شده از هر امامی، از فاطمه زهرا(س) در آسمانها بسته شده بودند و این نشاندهنده تقدیر الهی و مسیر از پیش تعیین شده برای ائمه(ع) است.
این سفر، سراسر خیر، رحمت و برکت بود و نشان داد که امام رضا(ع) با پذیرش تقدیر الهی، نوری از هدایت و سعادت را برای جهانیان به ارمغان آوردند.
خاندان اهل بیت و نوادگان امام موسی کاظم(ع)، همچون رشته مرواریدی گسسته بودند که در ایران و جهان اسلام دوباره به یکدیگر متصل شدند، به دلایل گوناگون و به واسطه تبلیغ و تلاشهای ایشان، این خاندان در سراسر جهان اسلام پراکنده شدند، بانوانی چون حضرت معصومه(س) با پیروی از مسیر امام رضا(ع) و تأسی به حضرت زینب کبری(س) در واقعه کربلا، موازنه را به نفع اهل بیت(ع) تغییر دادند.
مسیر هجرت امام رضا(ع)، مسیری غریبانه، اما عاشقانه بود که با رضایت به رضای الهی طی شد، این غربت، به نوعی مقدمه تحولی بزرگ، یعنی شهادت بود و اکنون ما شاهد این تحول هستیم و با وجود تمام بیمهریها، آنچه در قلبها باقی میماند و بر آن افزوده میشود، عشق و ارادت به خاندان اهل بیت(ع) است.
نظر دهید