نهجالبلاغه به مثابه منبعی برای تفسیر قرآن است
سخنان، رفتار و تقریرات مولا علی(ع) که همگى تبیین و تفسیر عملى قرآن و ارجاع متشابهات قرآن به محکمات و ارائه تأویلات آن مطابق با شرایط زمان، مکان و مخاطبان گوناگون بوده است، اغلب در قالب نهجالبلاغه برای ما باقی ماندهاند.
به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، دکتر محسن رجبی عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مشهد در یادداشتی به مناسبت ولادت حضرت علی علیه السلام گفت: سخنان، رفتار و تقریرات مولا علی(ع) مانند گفتار، کردار و تقریرهای پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) در همه عرصههاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى، اقتصادى و سیاسى، فرهنگى و نظامی و تجاری و حقوقى، همگى تبیین و تفسیر عملى قرآن و ارجاع متشابهات قرآن به محکمات آن و ارائه تأویلات آن مطابق با شرایط زمان و مکان و مخاطبان گوناگون آن بوده است که خوشبختانه اغلب آنها در قالب نهج البلاغه، احادیثی که در مجامع حدیثی و گزارشهای سیره و تاریخی از امام علی ( علیه السلام ) ثبت و ضبط شده، برای ما باقی ماندهاند: «ولله الحجّة البالغة؛ انّ الله بالغ امره» (انعام، ۱۴۹؛ نساء قصریٰ/ طلاق، ۳).
بیشتر سخنان و رفتار مولا علی(ع) در مجموعهای بهنام نهجالبلاغه گردآوری شده است و آن را میتوان میراثی گرانقدر و منبعی موثق برای تفسیر قرآن دانست که برای نمونه به چهار مثال اشاره میشود:
۱. در آیات متعددی به خلقت انسان از خاک و آب اشاره شده است از جمله: «هو الّذی خلق من الماء بشراً» (فرقان۵۴)؛ «نطف امشاج» (آمیخته، ممزوج) تعبیر دیگری برای ماده نخستین آفرینش انسان و معادل «نفس واحده و زوج آن» است: «و اللّه خلقکم من ترابٍ ثمّ من نطفةٍ ثمّ جعلکمْ أزْواجًا» ﴿ملائکه/فاطر،١١﴾؛ «هلْ أتىٰ على الْإنسان حینٌ مّن الدّهْر لمْ یکن شیْئًا مّذْکورًا . إنّا خلقْنا الْإنسان من نّطْفةٍ أمْشاجٍ نّبْتلیه فجعلْناه سمیعًا بصیرًا» ﴿انسان،۱-٢﴾.
تفسیر این آیات در خطبه نخست نهجالبلاغه انعکاس یافته است: «پس از خلقت هفت آسمان و زمین و ملائکه، که دوره مذکور نبودن انسان است، خداوند سبحان از قسمتهاى سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکى را جمع کرد و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد، آنگاه آن ماده خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده در آورد، سپس از آن گل، صورتى پدید آورد داراى اعضا و جوانب گوناگون که در عین پیوستگى با هم از یکدیگر متمایز بودند. آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت، سپس از دم خود بر آن صورت شکل گرفته دمید تا به حالت انسانى زنده در آمد، داراى اذهان و افکارى که در جهت نظام حیاتش به کار برد، اعضایى که به خدمت گیرد، ابزارى که به وسیله آنها زندگى را بچرخاند و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد و مزهها، بوها، رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم باز شناسد.
۲. در قرآن، هیچ اشارهای به نبوت آدم ابوالبشر نیست و این مسئله نیز در خطبه یکم نهجالبلاغه تأیید میشود. مولا علی(ع) در بیان شرایطی که موجب بعثت انبیا شد فرمودهاند: «أسْکن سبْحانه آدم داراً ... واصْطفى سبْحانه منْ ولده أنْبیاء...؛ خداوند سبحان، پیامبران را از نسل آدم برگزید و از آنان در گرفتن وحى و امانتدارى در ابلاغ رسالت پیمان گرفت، آن زمان که بیشتر انسانها عقاید و رفتارهای باطل را جایگزین عهد خدا کرده بودند و حق او را انکار کرده و نسبت به آن جهل ورزیدند و براى او همتا گرفتند و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند، پس خداوند رسولانش را برانگیخت و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند، با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند، نیروهاى پنهان عقول آنان را برانگیزانند و نشانههاى الهى را به آنان بنمایانند.
۳. در بیان قرآن، اجل (مدت عمر) هر انسانی مشخص و معین است: «هو الّذی خلقکم مّن طینٍ، ثمّ قضىٰ أجلًا، وأجلٌ مّسمًّى عنده» (انعام،۲). از این رو، با خلقت هر انسانی خداوند فرشتگانی را محافظ انسان قرار میدهد تا از او تا زمان رسیدن اجلش محافظت کند که زودتر از موعد مقرّر از دنیا نرود: «إن کلّ نفْسٍ لمّا علیْها حافظٌ» ﴿طارق،٤﴾؛ «وهو الْقاهر فوْق عباده؛ ویرْسل علیْکمْ حفظةً، حتّىٰ إذا جاء أحدکم الْموْت توفّتْه رسلنا وهمْ لا یفرّطون» ﴿انعام، ٦١﴾.
تبیین عملی این آیات در خطبه ۶۰ (یا ۶۲) نهجالبلاغه گزارش شده است: زمانى حضرت را از ترور ترساندند، ایشان فرمودند: «و إنّ علیّ من اللّه جنّةً حصینةً فإذا جاء یوْمی انْفرجتْ عنّی و أسْلمتْنی فحینئذٍ لا یطیش السّهْم و لا یبْرأ الْکلْم؛ براى من از جانب خدا سپر محکمى است، چون آخرین روز حیاتم در رسد آن سپر از پیش رویم کنار رود و مرا به دست مرگ سپارد و در آن زمان نه تیر به خطا رود، و نه زخم بهبود یابد.
۴. قرآن از سبّ و دشنام و ناسزا
به دیگران نهی کرده است: «ولا تسبّوا الّذین یدْعون من دون اللّه فیسبّوا اللّه عدْوًا بغیْر علْمٍ» (انعام،۱۰۸). تفسیر عملی این آیه را در خطبه ۱۹۷ (یا ۲۰۶) میتوان دید؛ زمانی که مولاعلی(ع) متوجّه شدند برخی از سپاهیانش به سپاه معاویه در صفّین ناسزا میگویند فرمود: «إنّی أکْره لکمْ أنْ تکونوا سبّابین و لکنّکمْ لوْ وصفْتمْ أعْمالهمْ و ذکرْتمْ حالهمْ کان أصْوب فی الْقوْل و أبْلغ فی الْعذْر و قلْتمْ مکان سبّکمْ إیّاهمْ اللّهمّ احْقنْ دماءنا و دماءهمْ و أصْلحْ ذات بیْننا و بیْنهمْ و اهْدهمْ منْ ضلالتهمْ حتّى یعْرف الْحقّ منْ جهله و یرْعوی عن الْغیّ و الْعدْوان منْ لهج به؛ من دوست ندارم شما دشنام دهنده باشید، ولى اگر در گفتارتان کردار آنان [اهل شام] را وصف کنید و حالشان را بیان نمایید به گفتار صواب نزدیکتر، و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاى دشنام بگویید: خداوندا، ما و اینان را از ریخته شدن خونمان حفظ فرما، و بین ما و آنان اصلاح کن، این قوم را از گمراهى نجات بخش تا آن که جاهل به حق است آن را بشناسد، و آن که شیفته گمراهى است از آن باز ایستد.»